نه من به تو اینگونه عادت ندارم!

به گزارش مجله پیامکی، سکانس اول: سال 1391 غروب یک روز سرد، برج میلاد، اما اینجا هوا گرم گرم است، روزهای داغ جشنواره فجر، پوران درخشنده با فیلم هیس دخترها فریاد نمی زنند می خواهد جیغ بکشد و با صدای بلند آنچه ظلم به بعضی از دختران در جای جای جهان است را بیان کند.

نه من به تو اینگونه عادت ندارم!

صف بلندی است، خبرنگاران یک به یک منتظرند در های سالن های نمایش باز گردد. در کنارم منتقدهایی ایستاده اند، از یکی دوتای آن ها سوال هایی درباره فیلم می کنم آن ها فیلم را دیده اند و از آن می گویند، از بازی ها، از فیلم نامه و من همچنان منتظرم تا درهای سالن باز گردد و بتوانم جایگاه ای برای نشستن و دیدن فیلم پیدا کنم.

در های سالن باز می گردد، داخل سالن می شوم جایی برای نشستن نیست، با سختی خاصی روی سن می روم و روی صحنه می نشینم، پرده سینما را تا به امروز اینگونه ندیده بودم خیلی عریض و طویل است، چشم هایم به آن عادت ندارد.

صدای بلندگوی سالن اعلام می نماید که همزمان در دیگر سالن های جشنواره هیس، دخترها فریاد نمی زنند به نمایش در می آید و تماشاگران می توانند از این سالن ها برای دیدن فیلم استفاده نمایند. با دوستانم تماس می گیرم اما آن ها می گویند از جایت تکان نخور، هیچکدام از سالن ها جای نشستن ندارد، فیلم را به سختی می بینم، بارها سبک نشستنم را تغییر می دهم، گاهی چهارزانو و گاهی پاهایم را دراز می کنم.

سکانس دوم: امروز 12 بهمن سال 99 ، هوا سرد است. ظهر اولین روز برگزاری جشنواره. بار دیگر لوکیشن تکرار می گردد، بله جشنواره فیلم فجر و باید شروعی دیگر را برای سال نو سینمای ایران رقم زد.

بعضی از دوستانم را بیرون از سالن نمایش می بینم، آن ها منتظرند کارت های خود را بگیرند و به سالن هماش ها بیایند، پس از گپ و گفتی کوتاه وارد سالن همایش ها می شوم، سکوت، اولین واژه ای است که می توان درباره آن حرف زد، با خود می گویم شاید فیلم شروع شده باشد و من بیرون سالن هستم، به ساعت موبایلم نگاه می کنم نه هنوز فرصت برای رفتن به سالن وجود دارد و من با خیالی راحت یک دور دور سالن همایش ها می گردم و معدود دوستانی را می بینم اما صفی نیست که درباره فیلم سخن بگوید.

رومانتیسم عماد و طوبا فیلم دوم یکی از آقازاده های سینمای ایران است که پدرش تهیه فیلم را بر عهده دارد. می گویند فیلم فانتزی است، با همین دیدگاه به سالن نمایش می روم، سکوت، فاصله های کرونایی، جایگاه هایی با پروتکل های بهداشتی و سالن خلوت، نه، من به تو اینگونه عادت ندارم!.

سر جایم می نشینم. فیلم تمام می گردد و صدای بعضاً جیغ و دست و یا (هو کشیدن) گوشم را فریاد نمی زند، اما نه، این صدا صدای کرونا است، کرونا یکسالی می گردد که هرآنچه من به آن عادت داشتم را از من گرفته است، مسئول تشریفات می گوید از سالن خارج شوید می خواهیم سالن را ضدعفونی کنیم. خیلی سرد از کنارش رد می شوم و منتظر دیدن دومین فیلم جشنواره می شوم.

منبع: خبرگزاری پانا
انتشار: 13 اسفند 1399 بروزرسانی: 13 اسفند 1399 گردآورنده: smslovely.ir شناسه مطلب: 1430

به "نه من به تو اینگونه عادت ندارم!" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "نه من به تو اینگونه عادت ندارم!"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید