چگونه بازی های ویدیویی را ساده آنالیز کنیم؟ روش سه مرحله ای ارزیابی بازی ها
به گزارش مجله پیامکی، راه های مختلفی برای بحث درباره بازی های ویدیویی و بخش های مختلف آن وجود دارد و نمی توان گفت که کدام راه درست و کدام یک از آن ها غلط است. با این حال، در اینجا به چارچوبی خواهیم پرداخت که می تواند کار ما را هنگام آنالیز بازی ها بسیار راحت کند، طوری که بتوانیم به نتیجه مطلوبی از آنالیز آن ها دست پیدا کنیم.
برای این منظور، در ابتدا به طور خاص، سه نوع گفتمان زیر را در خصوص بازی های ویدئویی در نظر گیرید:
- صحبت کردن در خصوص یک بازی با دوست خود در حالی که هر دو آن را تجربه نموده اید.
- خواندن نقد و آنالیز آن در رسانه های مختلف
- نوشتن یک مقاله آکادمیک در خصوص آن بازی
با اینکه هر کدام از این سه گفت و گو در خصوص یک بازی یکسان هستند، بسیار وسوسه انگیز است که آن ها را تقریبا به طور کامل از یکدیگر متمایز بدانیم و ارتباطی بین آن ها شکل ندهیم. ممکن است فردی در راستای این ادعا بگوید:
با این حال بهتر است ک بحث های معمولی، آنالیز ها و کارهای آکادمیک روی بازی ها را از یکدیگر جدا نکنیم، بلکه هر کدام را یک مرحله در یک چارچوب کلی در نظر بگیریم که به ما امکان می دهد تا به درک عمیق تری از یک بازی خاص و داستان سرایی در بازی های به طور کلی دست یابیم. در ادامه به روشی سه مرحله ای برای تجزیه و تحلیل داستان سرایی در بازی های ویدیویی خواهیم پرداخت. این روش با هدف ساختن نظریه هایی که به برترین نحو، کل مجموعه اطلاعات داستان یک بازی نظیر شخصیت ها، پی رنگ، نقشی که به بازیکن داده می گردد و غیره را در خود جای داده و شرح می دهند، ارائه شده است. در نهایت پس از آنالیز هر سه مرحله، به طور کلی به موضوع نگاه خواهیم داشت.
مرحله اول؛ تجربیات
این چارچوب با دریافت اطلاعات بدون فیلتر (Unfiltered Reception) آغاز می گردد و آن هم چیزی نیست جز تجمیع تمام تجربیات شما از انجام یک بازی خاص. در این مرحله، شما یک سری شواهد و اطلاعات برای یک استدلال خاص در خصوص بازی جمع آوری نمی کنید. در عوض شما به سادگی همه چیزهایی را که در خصوص بازی احساس نموده اید شامل درگیر شدن با داستان، خاتمه های مختلف، انتخاب هایی در جهانی آن انجام داده اید، ساخت آواتار و غیره را آنالیز خواهید کرد.
ما می توانیم این نقطه آغاز را به عنوان یک کره واحد نشان دهیم که نشان دهنده تمام اطلاعات مربوط به زمان صرف شده شما برای بازی و آنچه در خصوص آن می دانید، است. این اطلاعات می توانند مملو از تناقض و مبهم باشند. با این حال آن ها هنوز نیازی به شرح یا تفسیر خاصی ندارند.
اگر گیمر هستید، چنین صحبت هایی در خصوص بازی ها در رستوران ها، کافه ها، مدرسه یا هر جای دیگری داشته اید. یکی از چیزهای مهم در خصوص ماهیت تجربی بازی ها این است که آن ها از بازیکنان دعوت می نمایند تا در خصوص آن ها مانند کارهایی که انجام داده اند، صحبت نمایند. صحبت کردن در خصوص کارهایی که در یک بازی انجام داده اید به میزان صحبت در خصوص کارهایی که در جهانی واقعی انجام داده اید آسان است.
این نوع مکالمات هر روز بین بسیاری از افراد در همه جای جهان وجود دارد و احتمالا ساده ترین راه برای صحبت در خصوص بازی های ویدیویی است. با این حال هنگامی که آغاز به ارزیابی دقیق تر یا نظریه پردازی در خصوص یک بازی و داستان آن از یک نقطه نظر استدلالی خاص می کنید، با خطر مانع شدن غرور افراد روبرو خواهید شد زیرا هر یک از افراد می خواهند که راه و روش خود را برتر شمارند، اما در این مرحله شما صرفا در خصوص تجربه خود از بازی صحبت می کنید و از آن جایی که شما مرجع غیرقابل انکار تجربیات خود هستید، در این مرحله جایی برای غرور یا به قول معروف ایگوها وجود ندارد که در جریان ایده ها و گفت وگو دخالت نمایند.
مرحله دوم؛ زاویه دید
دریافت و پذیرش اطلاعات بدون هیچ فیلتری در خصوص بازی های ویدیویی همیشه سرگرم نماینده است. از طرفی هنگامی که قبلا در خصوص یک بازی تجربیات خود را بیان نموده اید، آسان است که تحلیل خود را بیشتر به سمت جلو پیش ببرید. این بعضا ممکن است ناخودآگاه باشد و شما از مرحله ای به مرحله دیگر می روید بدون آنکه متوجه شوید. هنگامی که تجربیات خود را در خصوص یک بازی بیان کردید، طبیعی است که زاویه دید خاصی را ایجاد کنید که از طریق آن بتوانید آن مجموعه از تجربیات را بهتر از قبل درک کنید. این یکی از کاربردهای زاویه دید است؛ استفاده از یک لنز تئوری گونه خاص یا یک معیار ارزیابی، برای قضاوت در خصوص محتوای تجربیات شما در مرحله قبل.
در ادامه نمایش گرافیکی خود از مرحله اول، می توانیم کاربرد زاویه دید را از طریق قرار دادن یک دایره روی کره نشان دهیم. در واقع شما مجموعه خاصی از آن اطلاعات را انتخاب می کنید تا به روشی که فکر می کنید چیزی روشنگر را در خصوص داستان بازی نشان می دهند، برجسته یا آنالیز کنید.
بیشتر آنالیز های مربوط به بازی ها که در رسانه های مختلف و از افراد مختلف منتشر می شوند، در این بخش قرار می گیرند. منتقدان دسته بندی ها و معیارهای خاص خود را دارند که براساس آن ها قضاوت خود را درباره یک بازی خاص بیان می نمایند. به عنوان مثال، ممکن است بازی را با عددی بین 1 تا 10 برای دسته های مختلفی نظیر داستان، گرافیک، گیم پلی و غیره رتبه بندی نمایند و سپس میانگین آن امتیازات را به عنوان امتیاز نهایی بازی در نظر گیرند.
همانطور که اشاره شد، همه ی ما اغلب در مکالمه های معمولی در خصوص بازی ها از بخش اول به بخش دوم می رویم و کاملا به صورت اتوماتیک از بحث در خصوص تجربیات خود از بازی به قضاوت آن از طریق یک لنز خاص می پردازیم. با این حال بسیار مهم است که این فعالیت ها را به عنوان دو مرحله مجزا بشناسیم. مرحله اول نحوه دریافت اطلاعات مربوط به بازی است که سپس بر اساس یک منظره خاص آن ها را آنالیز می کنیم. این دو از نظر عملکردی متمایز و در عین حال مرتبط هستند و وقتی تفاوت بین آن ها را به درستی متوجه نشویم، ممکن است که به اشتباه فرض کنیم که مستقل از اصول و معیارهایی که روی تجربیات خود از بازی ها اعمال می کنیم، آن ها به نحوی ذاتا نمونه های خوب یا بد داستان سرایی هستند.
مرحله سوم؛ تحلیل نهایی
بسیاری از نقد و آنالیز هایی که از طریق افراد در رسانه های مختلف منتشر می شوند، معمولا در مرحله دوم قرار می گیرند. آن ها معمولا از یک لنز خاص بازی را آنالیز می نمایند و در صورتی که نقدهای مختلفی از یک فرد تعیین را مطالعه کنید، احتمالا متوجه خواهید شد که معیارهای او شامل چه چیزهایی می شوند. این نوع نقدها را نمی توان به عنوان تحلیل نهایی از بازی ها در نظر گرفت. این نکته ظریفی است که بسیاری از عمد یا به صورت سهوی از آن غافل می شوند.
تحلیل نهایی سومین بخش چارچوب ذکر شده است. اصل و اساس پشت این مرحله این است که می توانیم با استدلال منطقی مبتنی بر یک سری مقدمات منطقی برای آنالیز داستان ها در بازی های ویدیویی به روش های نوی دست پیدا کنیم که نحوه درک ما از این بازی ها را در حین تجربه کردن تغییر می دهد. به جای آنالیز یک بازی (مرحله دوم) و پایه ریزی قضاوت های خود صرفا بر اساس اقتدار یا شهود خودمان، ما باید آنالیز ها را قضاوت هایی ببینیم که باید بر اساس دلایل بیشتر مورد آنالیز و دفاع قرار گیرند. در واقع این سه مرحله را به صورت زیر می توان نوشت:
- بازیکن تمام تجربیات خود را در یک بازی از طریق مرحله اول جمع آوری می نماید.
- بازیکن بر اساس معیارهای ترجیحی خود از طریق مرحله دوم، یک بازی را به صورت مثبت یا منفی نقد می نماید.
- بازیکن باید قضاوت های مرحله قبل را با دلایل روشن شرح دهد و به نوعی از آن ها دفاع کند.
برای نمایش گرافیکی مرحله نهایی، می توانیم پهنه ای از داده هایی را که در مرحله قبل انتخاب نموده ایم را طوری تجسم کنیم که به سمت یک نقطه همگرا شوند. این نشان دهنده مرکز قضیه ها و تحلیل های ما است که قضاوت های حاصل از مرحله قبلی را شرح می دهد.
در این رابطه می توان به بازی The Last Guardian اشاره نمود. اگر بخواهیم با مرحله دوم این بازی را آنالیز کنیم و برای آنالیز گیم پلی آن یک سری از معیارها تعریف کنیم، طبیعتا ناتوانی ترایکو (Trico) در پیروی مداوم دستورات شما، تجربه شما را خدشه دار خواهد نمود. با این حال اگر بیشتر به عناصر مختلف بازی توجه داشته باشیم، می توانیم درک کنیم که ناتوانی او در پیروی مداوم از دستورات شما در واقع بخش مهمی از نحوه ایجاد ارتباط خاصی است که بین شما شکل می گیرد. در حالی که می توانیم مسائل ذکر شده را علتی برای کوبیدن بازی انتخاب کنیم، این مشکل گیم پلی در راستای توسعه رابطه بین پسر و جانورش عمل می نمایند. در واقع هنگام آنالیز یک بازی بهتر است پس از جمع آوری تجربیات و قضاوت اطلاعات با معیارهای خاص، شرح دهید که چرا قضاوت شما مناسب بوده است.
جمع بندی
هدف این ساختار ارائه شده این است که افراد عادی جامعه هنگام تجربه بازی ها، داستان آن ها را بهتر درک نمایند، آن ها را متفاوت ببینند و به علت آشنایی با این نظریه ها، به روش های نو و عمیق تری از آن ها قدردانی نمایند. با این حال اگر گیمر باشد، این مراحل تنها ساختاردهی و نام گذاری چیزی است که همیشه با دوستان خود هنگام بحث در خصوص بازی ها در حال اجرا آن هستید.
- همه ما در خصوص تجربیات خود در بازی صحبت می کنیم.
- همه ما می گوییم که چه چیزی را در خصوص آن دوست داشته یا نپسندیده ایم.
- همه ما دلایلی را ارائه می دهیم در خصوص اینکه که چرا فکر می کنیم که بازی ها باید به گونه ای دیده شوند که ما آن ها را می بینیم یا حداقل، چرا بقیه با تماشا آن به شیوه ای که ما معتقدیم باید آن را دید، بینش نوی در خصوص آن بازی به دست می آورند.
با این حال همانطور که در ابتدا ذکر شد، تنها اشتباهی که اغلب مرتکب می شویم این است که این سه مرحله را به عنوان بخش هایی غیر مرتبط می بینیم. در عوض هنگامی که ما آن ها را به عنوان سه مرحله اصلی برای بالا بردن درک خود از داستان بازی های ویدیویی در نظر می گیریم، می توانیم مفهوم دیدگاه هایمان درباره بازی ها را بهتر از قبل متوجه شویم.
با درک بهتر ریشه دیدگاه های خود و دیگران، می توانیم گفت وگوها و بحث های بهتری در راستای آنالیز بازی های ویدیویی داشته باشیم. این را نمی توان مورد بی اهمیتی شمرد زیرا همانطور که ذکر شد، وقتی آغاز به ارائه دیدگاه های مختلف درباره بازی های مورد علاقه خود و دیگران می کنیم، منیت ها و غرور می توانند قضاوت ما را خدشه دار نمایند. در نهایت هرچه بیشتر دیدگاه ها و روشی که افراد آن ها را توسعه داده اند، درک کنیم، به جای سرکوب کردن و امتناع از بحث عمیق، مثبت و سازنده با یکدیگر، بهتر گفت و گو نموده و به درک جمعی تری از بازی ها دست پیدا خواهیم کرد.
منبع: With A Terrible Fate
منبع: دیجیکالا مگ